-
زن خوب!
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 18:56
دیروزکه در راه رفتن پیش جوجه خان بودم مجله ی مرجان خانومو خریدم که اسمش هستش( همشهری جوان) . خیلی دوسمش دارم. بهم انرژی میده! توی مترو که منتظر آقا طلا بودم صفحه ی اولشو خوندم خیلی نظرمو جلب کرد نوشته های اون آقاهه! حتی دادمش جوجه هم خوندش و کلی باهم اختلاط کردیم در مورد موضوش. حالا گفتم برا شما هم بنویسم تا شما دوس...
-
شرایط بهتر میشود یکم!
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 13:05
سلام دوس جونیای خودم. اول از همه مرسی از همتون بابت نظرات خوبتون که کمکم کرد واقعا مخصوصا فنچی خانوم که کلللی متحولم کرد! دوس جونا یه چیز میگم فقط جیغ نکشید مث خودم! جوجه هممممممه اینارو که رمز دار کرده بودم که مثلا خودش نخونه رو خوند!!!!!!!!!! خیییییییلی جالبترشم اینه که خودم رمزشو بهش دادم!!!! ((: مریضم دیگه! دیروز...
-
درد و دل...
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 17:43
-
من برگشتم!
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 15:05
من برگشتم از مشهد! سفر خوبی بود تقریبا! نه عالی ولی خوب بود. والبته خوب بودنشم فقط بخاطر زیارت بود! والا با اطرافیانم زیاد خوش نگذشت! شب اول که رسیدیم نتونستیم بریم داخل حرم انقد که شلوغ بود! برگشتیم و من یه شب احیاء رو از دست دادم! شب بعدی ینی بیست و سوم با هزار بدبختی تونستیم بریم توی یکی از حیاطهای حرم. خوب بود....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 13:43
-
مسافرت...
یکشنبه 7 شهریورماه سال 1389 13:32
سلااااااااااااااام دوس جونیاااااااااااااا خوفییییییییید؟؟ دلم تنگیده بوداااااا ! کامپیوترم بازم خراب شده بود! یکم دیر اومدم! دوس جونیا یه چیزی میخوام بگم.... صد بار اینجا گفتمشااا اما هربارم نشده که برم! حالا بازم میگم ایشالا که بشه! مرجان خانوم سه شنبه صبح عازم مشهده! همونکه هییییییی میگفتم ۱۰ سااااله که نرفتم! خیلی...
-
فوری فوری...!!
یکشنبه 31 مردادماه سال 1389 23:16
فوری نوشت: دوس جون ولی من سعی کردم نشداااااا ! آی دی مو میگم! میخوای خودت یه بار برو امتحان کن. میگه قفل شده!!!! ))): چه کنم؟؟
-
جذابیت در زنان
یکشنبه 31 مردادماه سال 1389 23:12
دوس جونا اینو دیروز تو کامپیوترم یافتمش! به خودم کلی حس خوب داد! گفتم شماهم بخونید و نظرتون رو بگید... معیارهای جذابیت در زنان امروزه بیشتر مردها به طرف زیبایی ظاهری زنان جذب می شوند، اما آیا چیزی که به چشم می بینید، زیبایی واقعیست؟ ما در جامعه ای زندگی می کنیم که بیشتر نگاهها بروی خانم های جذابتر است، تمامی تبلیغات...
-
پراکنده
یکشنبه 31 مردادماه سال 1389 22:51
شعر جدید شاهین ن.ج.ف.ی رو گوش دادید دوستان؟ محشره.... محشر.... واقعا حالمو دگرگون کرد! البته نمیدونم جدیده یا نه! مهم اینه که من جدید شنیدمش! (: ...نگاه میکنم از غم به غم که بیشتر است به خیسی چندانی که عازم سفر است من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم که سرنوشت درختان و باغ من تبر است...! به کودکانه ترین خوابهای توی تنت به...
-
کسب تجربه میکنیییییییییییییم!
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 20:59
الان که فک میکنم میبینم چقد خوبه که بعضی موقعها آدما باهم دعوا کنناااااا !!! آدم با بحث و دعوا کردن و بعدشم حل کردن و حرف زدن در مورد مشکل خیییییییییییییییییلی میتونه خودشو بشناسه و نقص هاشو برطرف کنه!! تا حالا بهش اینطوری فک کرده بودید؟؟ من یه همچین تجربه ای رو نیم ساعت پیش داشتم! شاید یکم از خودم ناراحت شدمو کللللی...
-
ماه مقدس...
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 15:26
سلام... آره با توام! با خود خودت!... مگه خودت نگفتی: صد بار اگر توبه شکستی باز آی..؟؟ حالا منم بعد از هزار بااااار گناه اومدم!... روسیاه روسیاهم! تاریکه تاریکم! مث شبای تنهایی... نه! الان بهم دست نزن! آخه احساس میکنم نجسم!... انققققققد کثیفم که بوی تنم همه رو عاصی کرده!! میبینی؟؟ میبینی به چه روزی افتادم؟؟ باورت میشه...
-
فیلم و کتاب...
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 17:28
تو این پست میخوام یه چند تا فیلم و کتاب رو که خودم اخیرا خوندم رو به شما هم معرفی کنم تا مث من بهره ببرید... فیلم پیشنهادی : * هفت دقیقه تا پاییز * بازی محشر هدیه تهرانی رو تو این فیلم از دست ندید! و البته محسن تنابنده و حامد بهداد. فیلم بعدی که البته قدیمیه اما من اخیرا دیدمش و کلی عشق کردم : * باغهای کندلوس * اینم...
-
عکسای زیبااااااااااااا (:
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 12:03
کارای هنریم روز به روز داره بیشتر میشه! (: خیلی خوفه! (: ذوق میکنم (: اینم عسکاش... جمعه با جوجه و دوس جون جون جونیممممممم و نامسدش رفتیم بیرووووووون! وای خیلی خوش گذشت... اینم عسکش (: راستییییییییییی... جوجه طلا باسم یه گوشباره ی خوشملللللللل خریییییییییییییییید!... اینم عسکش (: منم براش یه جاسوویچی ناس خریدم. آخه...
-
اولین جلسه کلاس هنری من!
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 19:11
خب این وبلاگ دوباره برمیگرده به همون وب خوشجیل موشجیل قبلی! (: با همون حرفای ناناس...(: ... اول از همه برام یه هورا بکشید! ((: چون من دیروز اولین جلسه ی کلاس هنریمو رفتم! هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...((((((((((((: وای خدا نمیدونید که چقذه خوف بووووود! اولش که فتم همون خانومه که...
-
زودی میام
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 13:18
سلام دوس جونام من الان بهترم وقت ندارم بنویسم یه پست جدید میذارم شاید فهمیدید چم بود... به زودی میام...
-
درد...
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 14:17
درد عجیبی روح بزرگم را احاطه کرده است!... دیگر چشمانم اشک نمیبارد...خون میچکد!... آه که چه قلب بیماری به من هدیه کرده ای!... این رسم رفاقت نیست ای مهربون...! چه کردی با روزگار من؟ که قطره قطره آب شد؟!... ... درگیر یک درد عظیمم!... یک درد عظیم و بی امان...! شک و تردیدی نیست! تو آن من نیستی!... ... سراب رد پای تو کجای...
-
مرجان خانوم هنرمند! ((:
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 21:48
و مرجان خانوم هنرمند میشوددددددددددددددددد...(((((((((: خییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی خوشحالمممممممممممممممممممممممممممم...(: امروز با مامی جون رفته بودیم بیرون یه چرخی بزنیم توی یکی از پاساژها یه مغازه توجه منو خیلی به خودش جلب کرد! کللللی وسایل هنری و تزیینی داشت که هی داشتن روح منو قلقلک میدادن! (: منم که...
-
من و جوجه...
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 18:32
دوس جونا من بالاخره با جوجم رفتم بیروووووووووووووووووووون همه بگید هوراااااااااااااااااااااااااااااااا...!! البته جمعه رفتماااا ولی الان حس نوشتنم اومد! (: اول قرار بود بریم دربند ولی خب نرفتیم و تصمیم گرفتیم بریم شافی کاپ! ((: همون کافی شاپی که در تاریخ 8/8/88 جوجه با مامی و خاله جون ملاقات کرد! ((: یه کمی از راه رو...
-
آدما...
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 13:27
روزای آرومی رو دارم سپری میکنم خداروشکر... حالم خوبه... وقتی از اون سمنان لعنتی دورم اصن دنیا به کاممه! دوس ندارم تابستون تموم شه! ولی خب باید به حرف جوجه طلا گوش بدم که همش هی دلداریم میده و میگه خانوووووووووم تموم شششششششششششد! (: یه سوال جدیدا برام پیش اومده!... آیا واقعا همه ی انسان ها به اندازه ی اون آدماییکه من...
-
بهترین خاله ی دنیااااااااااااااا (((((((:
یکشنبه 27 تیرماه سال 1389 00:28
چند روز پیش دلم خیلی گرفته بود تصمیم گرفتم با خاله جون یکم درد و دل کنم! ( جوجه به خالم میگه خاله جون! ((((: باهم رفته بودیم بیرون خرید که حرفای ته دلمو تصمیم گرفتم به خاله جونم بگم. آخه این خاله جون جونی من جوونه بهتر میتونم باهاش درد و دل کنم. ولی مامانم بعضی وقتا که یه چیزایی رو بهش میگم بخاطر اون نگرانی که نسبت...
-
اندکی صبر٬ سحر نزدیک است...
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 15:08
میدونی الان دلم چی میخواد جوجه؟... یه پرواز...! یه پرواز تا عمق وجود تو!... یه پرواز تا عمق وجود خدای مهربونم... میدونی دلم میخواد تا ابد بوسه بارونت کنم جوجه! دلم میخواد دستتو بکنم برای خودم! بیارمش شبا هی ناسش کنم هی بوسش کنم و هی باهاش دس بخلی کنم!!... بعضی وقتا فک میکنم اگه تو رو نداشتم چجوری این روزای سهمگین رو...
-
از همه جا....!
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 13:37
سلام دوس جونای مهلبونم ... خوفیییییییییییید؟ علوس خانوما شطورن؟ پرنده خانوم؟ جوجویی؟ خوش میذگره؟ جوجه هاتون خوبن؟ (: آخیش خداروشکر که همه چی به خوبی تموم شد بچه ها... ایشالا خوشبخت شید... بووووس ... مرجان خانومم خوبن... بد نیستن... فقط این مریضیهای مختلف مرجان خانومو ول نمیکنن! ): تازه خوب شده بودم که باز..... )))):...
-
تبریک من...
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1389 02:26
وااااااااااای مرسی دوس جونام که انقد خوبید شما آخههههههههههه! (: کامنتاتون کللللی به آدم انرژی میده! بوووووووووووووس من یه چند روزی نبودم بخاطر اینکه کیسم منفجر شده بود! (((: ولی خب بازم از فردا نیستم تا شمبه شب! (: زودی میام پیشتون. فقط اومدم به پرنده خانوم عززززیزم بگم: عشقی خانومییییییی مهربون خانوووووووووووووم...
-
عکس
یکشنبه 13 تیرماه سال 1389 17:05
این کادوی جوجه ست!... بلوز و شلوار. میدونم واضح نیس! ولی خب دیگه نمیشد بازش کنم! بخشید! اینم همون جاشه که گفتم دوست هنرمندم درست کرد برام. ... این کادو رو با عشق تمام خریدم ولی.... ولی الان.... ):
-
بد شانسی!
یکشنبه 13 تیرماه سال 1389 13:40
هی من میام از خوبی و شادی بنویسم هی نمیشه! آخه من دردمو به کی بگگگگگگگگم؟؟!!! پنجشمبه رفتم تهران با خوشحالی تمام که امروز با خاله جون اول از همه میریم آرایشگاه من ابروهامو برمیدارم و کلللی خوشمل میشم بعدشم با کللللی عشق میریم کادوی جوجمو میخریم. خوب همه ی اینا البته اتفاق افتاد و بنده از خوشحالی در پوست خودم نمی...
-
بعد از امتحانات...
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1389 00:24
خوب ... الو الو.... صدا میاد؟! ... این یه وبلاگ جدیده! (: منم یه جوجوی جدیدم! (: خداروشکر... چقد آرومم الان... آدمای فضول و حسود زیادن! یکیشونم گیر من افتاده بود دیگه! خب امتحانای مرجان خانومم بالاخره تموم شددددددن! هوراااااااااااااااااااااا! نمره هام که عااااالی بودن! (: فک کنید 4 واحدی شدم ده و نیم! ((((((((((: دیگه...
-
اولین نوشته
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 12:46
خوووووووب سلااااااااااااااااام به وبلاگ جدیدددددددددددددم!... (: آخییییییییییییش راحت شدم! ایکاش زودتر این کارو میکردم! (: کلللللی حرف دارم که میام زودی مینویسم. بوووووووووووووووووس