از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

غم انگیزم...

دیروز آخر هفته ی سختی رو گذروندم!! نه اینکه خسته ی جسمی بشماااا نه!!  انقققققد استرس و عذاب روحی کشیدم که پوکیدم!! من فک کنم از اینهمه حرص زیاد آخرش ام اس بگیرم بمیرم ایشالا!!  شاید باورتون نشه اما دلم وااااقعا میخواد دیگه نباشم!! ازین شرایط زمینی خسته شدم!! دلم یه ماورای نااااب میخواد!

دلم میخواد مث قدیما که میشستیم با هم حرف میزدیم و آروم میشدیم بازم بشینم بات حرف بزنم و همه چی برام خوب شه اما.... با توام دیگه نمیشه حرف زد!! نه اینکه تو بد شده باشیااا نه اینکه تو به حرفام گووش ندیا نه!!  به خاطر اینکه توام خسته شدی دیگه! .... شاید از دست من .... 

انقققد یوقتا دلم میگیره که فقط میشینم زاااار زار گریه میکنم!! یجورایی احساس میکنم دارم افسردگی میگیرم شاید!! :(

خیلی غم انگیزم این روزا.... دلم یه خورشید دااااغ میخواد....

نظرات 5 + ارسال نظر
محدثه یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:43 ب.ظ

مرجانم خب چت شده عزیزم چتونه؟؟؟؟؟؟؟:( اگه میشه کمکی کرد بگو حتما بهم. چقد پست های غمیگین میذاری؟ تو که اینجوری نبودی! امیدوارم دوباره همون مرجان شاد باشی:-*

چه عصبی ای محدثه؟!؟! :) بابا بیا یکم دلداریم بده :)
میدونی؟ به قول مامانم تا بیام به این زندگیه جدیدم عادت کنم طول میکشه محدثه... شایدم واقعا بهمین دلیله که افسرده میشم یدفه...

محدثه یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:25 ب.ظ

فک کنم حق با مامانته.یهویی بار مسئولیت رفته رو دوشت واسه همونه عزیزم.منم کاملا آرومم:) :D

آره محدثه جون :( یکم سخته...!

جوجو دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:44 ق.ظ http://alahman.blogfa.com

سلام مرجان جونم..خوبی؟
تو از اوله امسال داری مینویسی و الان به من خبر دادی؟
خوشحالم که زندگی دو نفره تون رو شروع کردی و مشکله کلی نداری..این افسردگی ها و غم انگیزی ها واسه همون هس!اما خیلی عوض شدی حس میکنم بعد ازدواج!چرا؟مگه خودترو واسه مسئولیت سختی اماده نکرده بودی؟تو باید محکم باشی دختر...فردا میخوایی یه مادر بشی....تو باید دیگران رو جمع کنی...زندیگ تو جمع کنی....بچه تو جمع کنی و بهش راه و روش بدی.....محکم باش!زندگی در کل همینه....تو رو خودت کار کن و منتظره معجزه نباش دوستم!

جوجو شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:02 ق.ظ

سلام مرجان جونم....چرا کم و بیش مینویسی؟هر روز بنویس..از دلهره هات..ترسات....از چیزایی که اذیتت میکنه..نه به خاطره این که با نوشتن بهشون دامن بزنی..نه..به خاطره این که با نوشتن واسشون یه راه حلی ژیدا کنی و شاید که نه حتما با نوشتن یه کم سبک تر خواهی شد

moh3n شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:18 ق.ظ http://www.moh3n1990.blogfa.com

سلام دوست قدیمی فکر کنم 2 سال بیشتر بهت سر نزدم.
چقدر نوسته هات تغییر کرده!!!تازه احتمالا پست های رمز دار که من دسرسی ندارم وضعشون بدتر باشه!!!!!
یادمه دفه قبل که اومدم همه چی خوب خوش به قول دوستان پروانه ای و عشقولانه بود !!!!!!!
در کل امید وارم اینا همش گذرا باشه و زود تر همه چی دوباره اوکی بشه برات
موفق باشی(اگه منو یادت نیومد هم زیاد مهم نیست)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد