از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

بهترین خاله ی دنیااااااااااااااا (((((((:

چند روز پیش دلم خیلی گرفته بود تصمیم گرفتم با خاله جون یکم درد و دل کنم! ( جوجه به خالم میگه خاله جون! ((((: 

 باهم رفته بودیم بیرون خرید که حرفای ته دلمو تصمیم گرفتم به خاله جونم بگم. آخه این خاله جون جونی من جوونه بهتر میتونم باهاش درد و دل کنم. ولی مامانم بعضی وقتا که یه چیزایی رو بهش میگم بخاطر اون نگرانی که نسبت بمن داره همش حرفای نا امید کننده میزنه و آخرشم باعث میشه من بشینم کلی گریه کنم و از دنیا و جوجه سیر شم!!!!  

البته بیچاره حقم داره ها! خب نگرانه من و آیندمه دیگه. 

 خلاصه برای اولین بار بود که انقد راحت و بی دغدغه با خالم حرف میزدم... جالبه بعد از این همه سال تازه تونستم بفهمم من چه خاله ی احساساتی و شوهر دوستی دارم! (((((: 

 بیخود نیس بابام انقد از خالم تعریف میکنه! ((:  

برای اولین بار بود که خالم جلوی من کاملا خودش و احساساتش رو بروز میداد... خییییییلی بهم اعتماد به نفس و امید به آینده داد... 

 جالبه خالم الان پونزده ساله که ازدواج کرده و البته شوهرشم دوازده سال بزرگتره ازش! ولی بعد از این همه سال هنوز اون عشق و شور اولیه شون رو از دست ندادن! درسته شوهر خالم خب جلوی جمع تا حالا نشون نداده بطور واضح ولی خب خاله شوورشو لو داد! ((((((((: 

 قضیه ازین قراره که شوهر خالم دیروز برای یه نیت کاری رفته چین وتا 15 روز دیگه هم نمیاد! من هیچوقت فک نمیکردم که این چیزا تو زندگی عاطفی آدم تاثیر داشته باشه! ولی خالم میگفت که البته به طرز خیلی نامحسوسی! (: شوورش بهش گفته که وای مریم این مدت خیلی زیادیه و برای من خیلی سخته! ای جاااااااااان! کلی قند تو دل من آب شد به جای خالم! (((((((((((((: 

 من بودم که می پریدم بغلش هی ماچش میکردم!!!!!! (((((((((((: 

 خالم داشت به منم درس زندگی می داد و یه جاهایی هم کارای مامانمو رد میکرد! میگفت که عشق باید دو طرفه باشه. من کلی به .....( شوورش) ابراز عشق کردم و مطمئنا اونم جوابمو داده وگرنه من تا الان انرژی براش نداشتم! 

 این دو روزه من خونه خاله جونیم بودم. کاراش خیلی برام جالب بود و من هرروز عشق رو بیشتر توی رابطشون کشف میکردم!... 

 مثلا دیروز لباسای شوورشو از تو کشو در آورد و شروع کرد به بوس کردنشون! (((((: ای جاااااااااااااااااااااااااااااااااااااان جیگمل!...  

یا دیشب که همش منتظر زنگ شوورش بود از شدت استرس خوابش نبرده بود! شاید اینا خیلی عادی بنظر بیاد ولی تو خیلی از رابطه ها دیگه من نمیبینم که همچین احساساتی هنوز در جریان باشه! اونم بعد از پونزده سااااال!.... خیلی دلم میخواد خالمو الگوی زندگیم قرار بدم. واقعا اسطوره ی صبره این زن... در اوج استرس من میدیدم که چجوری به دو تا بچه هاش آرامش می داد... که چجوری از مهموناش پذیرایی می کرد... و البته در خلوت خودش برای عشقش دلواپس و شایدم گریه میکرد...! 

 انقد رابطه ها الان کثیف و بد شده که من واقعا از شنیدن بعضیاش کلم سوت میکشه! مثلا اینکه دوتا عاشق ( البته به قول خودشون) یکسال بعد از ازدواجشون بهم خیانت میکنن و ........! میخوان ازهم طلاق بگیرن! واقعا اینا دردناکه شنیدنش.... 

 تو این دور و زمونه داشتن یه خاله ی خوب مث خاله جون من و جوجه میتونه یه نعمت باشه! (: نههههههههههههههههههه؟؟!؟! ((((((((((((: 

 یه وقتا از شدت یه احساس ناب بال در میارم!!! باور کنید........! نمیدونم چجوری توصیفش کنم!! ولی خب پرنده خانوم راس میگه... باید صبر کرد... باید گذاشت تا خودش بگذره... وای مرسی پرنده خانوم .... خیلی کمکم میکنی. بووووووووووووووووووووس

نظرات 4 + ارسال نظر
ر.جنکی یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ق.ظ http://fly.blogsky.com

سلام.
اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییول کلی کیف کردم.

آزاد یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:48 ق.ظ http://www.blog.cheshmehregi.com


سلام دوست گرامی ، بخش دوم مطلب پیرامون انتخابات سال پیش در ایران آماده است ، هر زمانی فرصت داشتید خوشحال می شوم آن را نیز بخوانید. موفق و پیروز باشید

پرنده خانوم یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:57 ق.ظ

تبریک میگم بخاطر داشتن خاله جون به این خوبییییییییییی:)
آفرین مرجان گل و نکته بین:*
حق با توئه، عشق باید همیشه تازه باشه، همیشه مثله همین روزای اول گرم و پر حرارت...باید ازش مراقبت کرد...
خانومی من که کاری نکردم:) فقط چون میفهممت و میدونم توی دلت چی میگذره، و خودم هم همه اینارو تجربه کردم اینارو گفتم:)
بوووووووووووووس واسه مرجان گلی خودم:*

صابر یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

سلام مرجان جان...

خونه نو مبارک........

گفتی شاید دیگه کار خالم عادی باشه.....نه بخدا اتفاقا دیگه توی کمتر زندگی مشترک این حس پیدا می شه اونم با گذشت این همه سال...

چقدر وقتی این احساس خالتونو فهمیدم بهشو.ن افتخار کردم خدا حفظشون کنه ازه حتما الگو قرارش بده.... حتما

در ضمن بگو خاله بدون خدا خیلی دوستت داره چون به شوهرت اینقدر ارج میدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد