از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

فوری فوری...!!

فوری نوشت: 

دوس جون ولی من سعی کردم نشداااااا ! آی دی مو میگم! میخوای خودت یه بار برو امتحان کن.

میگه قفل شده!!!!

))): 

چه کنم؟؟

جذابیت در زنان

دوس جونا اینو دیروز تو کامپیوترم یافتمش! به خودم کلی حس خوب داد! گفتم شماهم بخونید و نظرتون رو بگید... 

معیارهای جذابیت در زنان

 

امروزه بیشتر مردها به طرف زیبایی ظاهری زنان جذب می شوند، اما آیا چیزی که به چشم می بینید، زیبایی واقعیست؟

ما در جامعه ای زندگی می کنیم که بیشتر نگاهها بروی خانم های جذابتر است، تمامی تبلیغات تلویزیونی، فیلمها، مجله ها، ... برای جلب توجه، از چهره های زیبا و جذاب استفاده می کنند. هرروز شاهد زنان و مردهایی (به خصوص زنها) هستیم که با عمل های جراحی زیبایی، دوست دارند خود را زیباتر جلوه دهند. با وجود زیباپرستی جوامع امروزی، موضوع زیبایی و وسواس در بیشتر زنها، حس رقابت را به وجود آورده است.

اما سوال اینجاست که آیا مهمترین معیار برای زنان، زیباییی ظاهریست؟ چرا برخی  حتی تا حد مرگ برای زیبا شدن پیش می روند؟! و سوال مهمتر اینکه، براستی چه معیارهایی یک زن را زیباتر جلوه می دهد؟

بطور ذاتی، خداوند، در یک زن، زیباییهای طبیعی را همچون، پوستی لطیف، موهایی نرم و زیبا، و اندامی ظریف تر نسبت به مردها بخشیده است. زنها زمینه ی جذابیت را در درون خود نهفته دارند، بنابراین بیشتر آنها همواره میل به زیبایی بیشتر از آنچه که هستند پیدا می کنند. اگرچه واقعیت این است که جذابیت و تناسب اندام، تنها بخشی از عوامل جذابیت است.

متأسفانه آنقدر جوامع، بروی زیبایی های جسمی تمرکز کرده اند که به کلی دیگر ارزشهای واقعی ارجحیت یک زن به دست فراموشی سپرده شده، در اینجا با تمرکز به دیگر معیارهای جذابیت یک زن در اجتماع، به کشف و توضیح دیگر ابعاد زیبایی در آنها می پردازیم.

زیبایی ظاهری

زیبایی ظاهری یکی از دلایل جذابیت زنان است، البته همه آنها از این موهبت برخوردار نیستند، امّا خوشبختانه جذابیت شرط لازم زیبایی نیست، آنها همیشه جلوی آیینه می ایستند و بر برتریها و کمبودهای ظاهری خود کنکاش می کنند و این سوال را در ذهن خود همواره مرور می کنند، "آیا آنقدر جذاب هستم که مردی به طرف من جذب شود؟" بنابراین دستیابی به زیبایی ظاهری، اولین هدف خانمها محسوب می شود.

یکی از مهم ترین پیش نیازهای زیبایی ظاهری در خانمها، سلامتی جسمانیست، چرا که اگر وی مشکل جسمی نداشته باشد و به سلامتی خود اهمیت دهد، همواره رنگ صورت و انرژیک بودن او، وی را جذاب تر نشان می دهد. رعایت یک رژیم غذایی مناسب به همراه ورزش های منظم، سلامتی و شادابی وی را تضمین می کند. علاوه بر این مانع از اضافه وزن و چاقی در اندام آنها می شود.

یکی دیگر از عوامل جذابیت، رفتار و ظاهری با ظرافت زنانه است که مردان را بسوی خود جذب میکند، نوع لباس، مدل مو، و... همواره باید زنانه باشد نه مردانه.

چرا که از قدیم الایام یکی از بارزترین تفاوتها بین زنان و مردان، بلند بودن موی آنهاست. موی بلند با پیرایش و رنگها و مدلهای متنوع در یک زن، می تواند هر مردی را بسوی وی جذب کند.

نوع پوشش در خانمها بسیار مهم است، متأسفانه امروزه بیشتر آنها تصور می کنند حتماً باید تنها طبق مدلهای عجیب و غریب و تبلیغاتی در مجلات و تلویزیون لباس بپوشند، در حالی که این طور نیست، یک زن با پوشیدن لباسهایی زنانه و ظریف که مدرن هم باشد، بسیار نزد مردها جذاب تر جلوه می کنند. درست است که جذابیت اندام یک زن، مرد را بسوی خود می کشد، ولی با پوشیدن لباسهای نیمه عریان و .. در جمع، ممکن است مورد سوء برداشت و گرایش های گذرا از طرف عدّه ای روبرو شود. در واقع پوشش، نشانه شخصیت یک خانم است.

زیبایی درونی

برتری رفتار و زیبایی درونی برای یک زن به همان میزان زییایی ظاهری وی مهم است، البته مبحث معیارهای درونی،  خود، مقوله ای است بس عمیق، که در اینجا تنها به چند مورد از مهم ترین آنها اشاره می کنیم:

مهربانی و دلسوزی در زنان است که باعث شکوه و احترام آنها می شود. حقیقت این است که بیشتر مردان جذب مهربانی، فروتنی، و تفکرات عالی یک زن می شوند و همواره این گونه خانم ها از ارزش و جایگاه ویژه ای در ذهن همگی برخوردارند. در یک خانم محترم، پاکدامنی و نجابت در رفتار و کلامش موج می زند.

برای بیشتر زنان باور کردنی نیست که از نظر روانشناسی آن چیزی که هر مردی جدای از جذابیت ظاهری، بسوی او گرایش پیدا می کند، نیازهای عاطفیست، هر مردی دوست دارد در سایه ی مهر و محبت او،  آرامش و نیازهای عاطفی خود را ارضا کند. آنان عاشق صفاتی چون، انعطاف پذیری، گذشت و فروتنی در زنان هستند و حقیقت این است که بیشتر مردها نمی توانند از جذابیت درونی یک خانم مهربان و عاطفی همراه با صفات فوق الذکر، براحتی بگذرند.

یکی دیگر از صفات شایسته ی درونی یک زن، خوشبینی است، یک زن جذاب با وجود تمام صفات فوق، حتی جذابیت ظاهری، اگر نسبت به مسائل بدبین و با نگاهی منفی بنگرد، تمام ارزشهای خود را نزد دیگران به تدریج از دست خواهد داد. یک زن خوشبین، با اطمینان به مرد خود، تکیه گاهی محکم برای وی محسوب می شود.

در ادامه ی مباحث فوق، تلاش برای تکامل رشد و رفتارهای معنوی، یکی دیگر از لازمه های برتری یک زن نسبت به دیگریست. او می تواند با تلاش در گسترش روابط اجتماعی، یافت توانایی های بالقوه خود و مطالعه کتب مذهب و روانشناسی به تداوم و توسعه ارزشهای خود بیافزاید.

زیبایی نزد خداوند

رابطه ی معنوی و نزدیکی به خداوند، خود مهم ترین پشتوانه برای ثبات جذابیت در زنان است. چرا که زیبایی ظاهری به مرور زمان از بین می رود و زیبایی درونی نیز خود با توکل و نزدیکی به خداوند ایجاد می شود، دیدگاه وی به خداوند و حالات روحی و معنوی نزد وی، در رأس زیبایی ها و جذابیت هاست.

خداوند در زنان ارزشهای نهفته ی معنوی بسیاری گذاشته است. بنابراین اجازه ندهید قلب و احساس و عاطفه ی شما با زیبایی های ظاهری، آراستن مو و آویختن زینت آلات، ... پوشیده بماند. زیبایی های معنوی، فناناپذیر است و همواره نزد خداوند، از ارزش والایی برخوردار است. البته این به این معنا نیست که یک زن حق حرف زدن و اظهار نظر ندارد و همیشه باید ساکت باشد! بلکه، وی می تواند با پرهیز از حس خشونت و مجادله و اعمال صبوری، همواره آرامش و صلح را در کانون خانواده رشد دهد. عصبانیت و پرخاشگری در برخی زنان، صفاتی منفی هستند که مانع جذب هر مردی بسوی آنان می شود.

برخی زنان نیز با حس طرفداری از حقوق زنان، مانع جذب مردها می شوند، آنان بر این باورند که خانم ها هیچ نیازی به توانایی های مردها و حضور آنها ندارند و می توانند به تنهایی از عهده ی تمام امور زندگی بر بیایند. البته که پافشاری در اثبات این موضوع در بعضی زنان، کاملاً با ارزشهای معنوی تاکید شده و نهفته توسط خداوند در آنها، مغایرت دارد.

اگر این گونه زنان بتوانند، برتری ها و لازمه های وجود مرد در زندگی را درک کنند و قدر وجود وی و حمایت های او را در زندگی بدانند، می توانند هر دو در زندگی مکمل یکدیگر و تضمینی برای خوشبختی باشند. شاید باورش برای خانم ها سخت باشد، ولی حقیقت این است که زیبایی روحی و معنوی نزد خداوند و دیگران مهم ترین عامل جذابیت یک زن محسوب می شود.

یکی از صفات ستوده نزد خداوند، متانت و صبوری یک زن در زندگی مشترک است، برخی این رفتار را نشانه ضعف در زنان می دانند، در حالی که خداوند نیز در کتابهای مقدس ( قرآن، انجیل، ...) همواره به مطیع بودن زن در برابر همسر خود تاکید کرده است و چنین زنی از ارزش خاصی نزد خداوند برخوردار است . به یاد داشته باشید این به این معنی نیست که زن هیچ نقشی در خانواده و اظهار عقیده در مورد مسائل را ندارد، حقیقت این است که هر مرد عاقلی، قدر چنین همسری را می داند و به او عشق می ورزد. ثمره ی این اخلاق نیکو به مرور زمان خود را در کانون خانواده و ثبات آن نشان خواهد داد. تسلیم پذیری در مقابل همسر، نه تنها نشانه ضعف نیست بلکه نشان مقاومت نفس و برتری نسبت به هرگونه خشونت و مهم تر از همه، اطاعت از دستورات خداوند است.

خداترسی، صفتی ارزنده نزد خداوند است. اگر یک زن، توجه و پیروی از دستورات الهی را محور اصلی زندگی خود قرار دهد، نزد خداوند عزیز است. چه قدر زیباست که وی هر روز بیش از پیش، ارزشهای معنوی و روحی خود را با ارتباطی نزدیک و صمیمی با خداوند، افزایش دهد. جذابیت ظاهری در زنان فریبنده و گذار است، در حالی که زنی که ارتباطی قوی و نزدیک با خدای خود دارد، همواره مورد ستایش است و ناخودآگاه دیگران جذب وی می شوند.

با مطالعه ی دقیق مباحث فوق، دقیقاً می بینید که امروزه در بیشتر جوامع، تنها به ظاهری زیبا و جذاب اهمیت می دهند، این درحالیست که تمامی این زیبایی ها بدون زیبایی معنوی و نزدیکی به خداوند، ارزشهایی تهی و توخالیست.

پس بیایید با شروع و در ادامه، پرورش حس نزدیکی به خدای خود و تکامل ارزشهای معنوی و اخلاقی، همواره نزد وی و دیگران زیباتر از قبل جلوه کنید.

پراکنده

شعر جدید شاهین ن.ج.ف.ی رو گوش دادید دوستان؟ محشره.... محشر....

واقعا حالمو دگرگون کرد!

البته نمیدونم جدیده یا نه!

مهم اینه که من جدید شنیدمش! (:

...نگاه میکنم از غم به غم که بیشتر است

به خیسی چندانی که عازم سفر است

من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم

که سرنوشت درختان و باغ من تبر است...!

به کودکانه ترین خوابهای توی تنت

به عشق بازی من با ادامه ی بدنت

به هر رگی که زدی و زدم به حس جنون

...

به آخرین فریادی که توی حنجره است

صدای پای تگرگی که پشت پنجره است...

به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره

به خوردن دمپایی بر آخرین حشره...

به دستهای تو در آخرین تشنج هام

به گریه کردن یک مرد آن ور گوشی... ( و این مرد رو چقد زیبا و محکم میگه! )

 به شعر خواندن تا صبح بی هم آغوشی

به بوسه های تو در خواب احتمالی من

به فیلمهای ندیده به مبل خالی من...

به خستگی تو از حرفهای فلسفی ام...

به گریه در وسط شعرهای سعدی

به چای خوردن تو پیش آدم بعدی...

قسم به این شب و به این شعرهای خط خطی

دوباره برمیگردم به شهر لعنتی...

به آخرین رویامان قبل کابوسمان

دوباره برمیگردم به آخرین بوسه مان...

امروز دلم میخواد پراکنده حرف بزنم!  

دیشب آقا جوجه سرور ما ! (: ازمن خواست که یه پولی رو اگه میتونم فردا صبح برم بریزم به حسابش! آخه خونمون از هم دوره و نمیتونیم هر وقت اراده کردیم همو ببینیم! ))): ای خدااااااااااا...):  پس کی من میچسبم به جوجم!؟ )):

خلاصهههههه صبح زودی از خواب پریدمو و رفتم واسه عملیات! (: آخه من تا حالا تو عمرم فک کنم دوبار رفتم بانک!! (((:  این بارم اگه بخاطر جوجه نبود اصن نمی رفتم!

رفتم تو بانک خانومه برگه رو داده بهم منم سریع زنگ زدم به جوجه و اونم تمام جاخالیا رو واسم دیکته کرد! ((:

آخه نیس که من ریاضیم خیییییلی قویه نمیدونستم چند تا صفر باید بذارم!!!! (((((:

خلاصه بهدش جوجه خان بهم گفت که اون ته برگشو بدم به خودش میخواست یادگاری نگه داره بچچچچچچم ! بووووووووس

خیلی حس خوبی داشتم امروز وقتی داشتم یکاری امروز واسه تو انجام میدم جوجه... همش در برابر کارای زیادی که تو برام کردی احساس شرمندگی میکردم عشقم...

...

بعضی وقتا خیلی احساس بزرگی میکنم! احساس میکنم چقد خوبه که دارم کسب تجربه میکنم! مثلا امروز که رفته بودم بانک توی نوبت نشسته بودم یه خانومه ای اومد و بهم گفت خانوم شما 50 تومان نقد دارین من این تراول رو به شما بدم؟

من خب واقعا نداشتم اون موقع! و شاید اگه داشتم میدادم! وقتیکه خانومه رفت اون یکی خانومی که کنارم نشسته بود گفت: آدم نمیتونه اعتماد کنه! از کجا معلوم قلابی نباشه! این حرفش انگار یه جورایی برام یه آلارم خطر بود! احساس کردم خب این میتونست یه تجربه ی کلامی برام باشه! شاید اگه این خانومه این حرفو بهم نمیزد من دفه دیگه این کارو میکردم! البته نمیگم آدم دیدگاهش نسبت به همه ی آدما سیاه باشه ها نه ! اما یه وقتایی باید شک کرد نه گفت و جرات داشت! ...

... 

خدایا چکار داری میکنی بامن؟ اینهمه حیرانی چرا؟ با من سر بازی داری؟؟ این همه به درگاهت دوییدم ... حالا با من سر بازی چرا؟؟.... منو مامور میکنی تو خواب داداشم بیامو و ورد بخونم و جن ها رو غیب کنم؟!!  با من اینهمه سرگشتگی چرا؟.... میخوای چی بهم بگی؟... ایکاش تو زبان میگشودی خدا! ایکااااااااااش.....

... 

بعضی وقتا انققد اعتماد به نفسم کم میشه که حتی نمیتونم با جوجه حرف بزنم!! وقتاییکه بهم توهین میشه! به من... به جنسیتم... به دختر بودنم... وقتی یه نفر برمیگرده بهت میگه دختر مصیبته !! چه حسی باید به آدم دست بده غیر از یه بغض سنگین که نتونی کنترلش کنی و بدو بدو بری تو اتاقت!!

وقتی یه نفر برمیگرده بهت میگه دختر چون یه چیزی برای از دست دادن داره و باردار میشه پس ننگه!! چه حسی میتونه بهت دست بده جز اینکه آرزو کنی ایکاااااش من پسر بدنیا میومدم! چه حسی بهت دست میده جز اینکه از زمین و زمان بدت بیاد و از خودت بیشتر از همه! چرا؟  فقط چون دختر بدنیا اومدی... چون تو باردار میشی... چون تو چیزی داری که از دستش بدی... چون تو مصیبتی...!!!

خیلی حالم بد شد!

ایکاش وقتی من پیر میشم هیچوقت اینطوری نشم خدایا... 

بعضی آدما چقد کثیفن! 

امروز داشتم از کلاس میومدم خونه . یه ربع بود که اذان مغرب رو گفته بودن و خیابونا به شدت خلوت بود! منم تصمیم گرفتم یه تاکسی بگیرم تا زودتر برسم خونه. یه مرده وایساد منم سوار شدم. تاکسی بودااا! اینو داشته باشی تا بگم! یه مرد تقریبا جوونم بود. اول از همه که چشمای بنده رو در آورد بس که از تو آینه نگام کرد! حالا خدارو شکر من عینک نداشتم تار می دیدم همه جارو! (:  بعدشم که خواست ازم پول بگیره باورتون نمیشه اگه ولش میکردم میخواست تا آرنج منو لمس کنه!! بی شرف! آخرشم که میخواستم پیاده شم برگشته میگه مهمون باش خوشگلم!!!! از یه طرف حالم داشت دیگه ازش بهم میخورد! از یه طرفم از ترس پاهام داشت می لرزید!! این جور مردا یه جو غیرت تو وجودشون نیس! واقعا تاسف داره! فقط همین!... 

... 

خب بگذریم...

دوس جوناااااااا چرا هیشگی از من نمیپرسه از کارای هنریت چخبر؟ ): ها؟ ها؟ ها؟ ):

گریه کنمممممم؟؟؟؟):

انقذه کارای خوشملللللل درست کردممممممممم که خدا میدونه!

در اسرع وقت عسک میذارم (:

...

فعلا بوس بوس...

کسب تجربه میکنیییییییییییییم!

الان که فک میکنم میبینم چقد خوبه که بعضی موقعها آدما باهم دعوا کنناااااا !!!

آدم با بحث و دعوا کردن و بعدشم حل کردن و حرف زدن در مورد مشکل خیییییییییییییییییلی میتونه خودشو بشناسه و نقص هاشو برطرف کنه!!  تا حالا بهش اینطوری فک کرده بودید؟؟  

من یه همچین تجربه ای رو نیم ساعت پیش داشتم! شاید یکم از خودم ناراحت شدمو کللللی خودمو دعوا کردم! اما ارزش شناختن خودمو داشت! 

یادتونه بهتون گفته بودم من تو سمنان با همخونه ای هام دعوام شده و امسال دیگه نمیخوام خونه بگیرم و برم خوابگاه؟  خب من با یکی از اونا از اول تابستون تا همین امروز کاملا قطع رابطه بودیم! حتی من عکساشو شمارشم از گوشیم پاک کرده بودم!! ولی خب نیم ساعت پیش با صحبتای یکی از دوستامو آروم بودن خودم تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنمو قضیه رو حل و فصل کنم. 

حرف زدیم ... بحث کردیم... من و اون  هیچوقت نتونستیم با هم کنار بیایم و دوست واقعی باشم! چون دوتامون یه خصوصیت مشترک داریم! دوتامون مغروریم! و همیشه هم گفتن که دوتا آدم مث هم نمیتونن با هم کنار بیان!

خلاصه ما حرفیدیم و یجورایی کدورت ها رو کمرنگ کردیم. شاید کاملا پاک نشده باشه ولی کم شد.

حالا اینا هیچی... من تو این مکالمه ی نیم ساعته ای که با این شخص داشتم خیییلی جنبه های ضعف شخصیت خودمو یافتم!

اینکه مثلا من به شددددت آدم ساده ای هستم و یه جو سیاست ندارم! نه سیاست بد! سیاست خوب که بتونم باهاش افراد رو به خودم جذب کنم! من با کم صبر بودن و زود جوش آوردن و رک بودنم باعث میشم آدما از من دور بشن!  درسته ته دلم هیچی نیس و از آدمای هفت خطه خیلی بهترم اما همین سادگی زیادم خوب نیس. باید یکم در خودم جوانه ی صبر بکارم! این واسه رابطم با جوجه هم خوبه! (:

آخه خیلی اذیتش میکنم! (: به کسی نگیدااااا ((:

الهی فداش.

وقتی هم که صبرم زیاد شه دیگه زودی جوش نمیارم!

این خیلی خوبه. نه؟؟

و اینکه به قول مامانم قبل از اینکه حرف از دهنم در بیاد یکم مزه مزش کنم. اینم باعث میشه آدما ازم زده نشن!

بعضی وقتا یه سری حرفا رو نباید زد... بقول معروف : جز راست نباید گفت      هر راست نشاید گفت...

البته ایناییکه اینجا نوشتم به این معنی نبود که من تو این قضیه کلا مقصر بودما نه!

هر سه تامون مقصر بودیم اما باز خوبه من از این دعوا اینا اومد دستم تا با بعضیا مث خودشون رفتار کنم!!

...

خدا جونم مرسی که بازم کمکم کردی که واسه زندگی آیندم تجربه کسب کنمو خودمو اطرافیانمو بهتر بشناسم...

این شهرستان درس خوندن ما هر بدی که داشت این خوبی رو هم داشت که بسسسسسسیار آدم با تجربه ای شدم!

ماه مقدس...

سلام...

آره با توام! با خود خودت!...

مگه خودت نگفتی: صد بار اگر توبه شکستی باز آی..؟؟

حالا منم بعد از هزار بااااار گناه اومدم!...

روسیاه روسیاهم!

تاریکه تاریکم!

مث شبای تنهایی...

نه! الان بهم دست نزن!

آخه احساس میکنم نجسم!...

انققققققد کثیفم که بوی تنم همه رو عاصی کرده!!

میبینی؟؟

میبینی به چه روزی افتادم؟؟

باورت میشه من همونم که کنار ناودون طلات به خاک افتاد و زانو زد و گریست؟؟

باورت میشه من همونم که روبروی مقام ابراهیمت درست روبروی مقامش برات دو رکعت نماز عشق خوند؟؟

باورت میشه من همونم که در یک قدمی خونت ایستاده بودم ... سربلند... فاخر... ایستا... و میخوندم: الحمدلله رب العالمین... الرحمن الرحیم... الرحمن الرحیم... الرحمن الرحیم... مدام میاد تو ذهنم که تو الرحم الراحمینی... که تو انقققققققد بزرگی که به من و کارام و گناهام میخندی!

حالا مدام میگم: اهدنا الصراط المستقیم... اهدنا الصراط المستقیم...

من همیشه باورت داشتم . همیشه باور داشتم وقتی میخوندم: قل هو الله احد . الله الصمد...

باورت میشه من همونم که از طبقه ی دوم مسجدالحرامت نگاهت کردم و با خودم گفتم: چه عظمتی داره این نقطه ی عمیق و نورانی!

باورت میشه من هفت روز پیشت نماز خوندم؟؟ هفت باااار دیدمت؟؟

هفت بار دور خونه ت چرخیدم؟ گشتم... تاب خوردم...پیچ خوردم... گم شدم... مچاله شدم.... داغ شدم... ذوب شدم... آب شدم... و..... دوباره از نو زنده شدم....

دوباره متولد شدم... دوباره نوزاد شدم... دوباره شیر مادر خوردم.... دوباره دندان درآوردم... دوباره قد کشیدم.... بزرگ شدم.... اما اینبار فقط در هفت روز!! همه این اتفاقها توی هفت روز رخ دادن!... من هفت بار تو رو شناختم!

اما حالا... هزااااار بار عهد شکستم! هزار بارتو رو ندیدم!... هزار بار تو رو گریوندم!

و حالا هزار بار میگم: توبه ... توبه ...توبه....

آیا تو این ماه برای منم پیش خودت جا گذاشتی؟؟ ...