از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

اندکی صبر٬ سحر نزدیک است...

میدونی الان دلم چی میخواد جوجه؟...  

یه پرواز...! یه پرواز تا عمق وجود تو!... یه پرواز تا عمق وجود خدای مهربونم...  

میدونی دلم میخواد تا ابد بوسه بارونت کنم جوجه! دلم میخواد دستتو بکنم برای خودم! بیارمش شبا هی ناسش کنم هی بوسش کنم و هی باهاش دس بخلی کنم!!... 

بعضی وقتا فک میکنم اگه تو رو نداشتم چجوری این روزای سهمگین رو سپری میکردم؟! چجوری روحم نوازش میشد؟!

چجوری قلبم با یه حرف ناب تو آروم و قرار میگرفت؟

چجوری قدرت اینو پیدا میکردم که تا روح زندگی نفوذ کنم!؟...

چجوری نیرو پیدا میکردم تا تو رو آرومت کنم!؟... درسته هنوز این مهارت رو بطور کامل کسب نکردم ولی دارم تلاش میکنم جوجه!...

میخوام برات بهترین باشم آخه تو بهترین منی...

درسته من و تو گاهی بد میشیم ولی من هیچ ترسی ندارم. چون این چیزا کاملا طبیعیه. ولی من و تو هیچوقت بد بد نشدیم. فقط من چون یکم لوسم جوجه گندش میکنم! (((:

ولی تو انقد بزرگی که همه چیو خودت درستش میکنی...

...

باغ پیوند من و تو پره از عطر اقاقی

فصل آشنایی ما سبز خواهد ماند باقی

همه ی آنچه که دارم

پیشکش سادگی تو...

...

دلم یه جوجه ی کوچولو میخواد جوجه! ... یه جوجه ی طلایی. مثل خودت! (: آخه توام موهات طلاییه جوجه! (:

قلبتم طلاییه جوجه! اصلا خودت طلایی... طلای ناب زندگی من...

...

من اینجا از تمام دلتنگیام مینویسم جوجه... هیچ ابایی هم ندارم که کسی بدونه و بخونه! آخه به قول پائولو کوئیلو : عشق و جملات مثبت را باید ابراز کرد و باید گفت تا هرروز بیشتر بشه...

منم میخوام تو توی قلبم هی بیشتر و بیشتر بشی...!

امروز با اون کار قشنگت کلللللی روحمو آب دادی جوجه! الان کلی برگ داده ها! کلی سبز شده! کلی قدم بلند شده! حتی از اینم بلندتر! بلنده بلند! تا خدا رسیدم! دستاشو گرفتم و بوسیدم...! وای که چقد گرم و ناب بود جوجه... مث وجود عشق توی قلبمون...

... 

دلم تنگه روزای آبیمونه جوجه... روزای آبی و سبزمون! روزای روشن زندگیمون... روزای پر نور آیندمون...  

من واست یه دنیای ایده آل خلق میکنم... با دستام واست طرح عشق میکشم روی دیوارای اتاقمون! با چشمام گلهای باغچمونو آب میدم جوجه!... با صدام نازت میکنم جوجه!...

تو حضور سبزت توی خونه کافیه برام...

حضور گرم و نابت واسه تنفس روح من کافیه...

دستای بزرگ و مهربونت واسه نوازش من کافیه...

...

زندگی با تو تا آخر عمر برام کافیه جوجه!...

میخوام این بیهودگی عبث رو با حضورت پاک کنم...   

پ.ن: این نوشته ی نابم سپهر جان از وبلاگ ( مذاب ها) لطف کرده بهم هدیه داده. مرسی دوست من... منم تقدیمش میکنم به جوجه خان! (: 

بی تابم  

بی تاب با تو بودن  

بی تاب تجربه ی زیبای شکفتن در بهاری که  

آنرا پایانی نباشد جز مرگ 

 نه..... نگو که این آرزویی بعید است 

 که همه ی بودن من  

بسته به این اتفاق بزرگ شکفتن است.....  

پرستوی کدامین مژده ایی برای من ؟  

بهار نزدیک است...انگار....! (سایه روشن)

نظرات 7 + ارسال نظر
۳۰۱۰۴۰ چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:16 ب.ظ http://301040.blogsky.com

مدتی هست که متن های ژیگولی این طور بهم حال نمی ده
جوجه و پرواز و این حرفا

مجبور نیستی بیای اینجا عزیزززززززززم!!!!!!!!!!!!!!!!

۳۰۱۰۴۰ چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ http://301040.blogsky.com

وقتی جوون بودم خوب جاهل تر بودم
:)))))))))
الان دیگه پیر شدم
هاها!!!
از کجای مطالب من خوشت اومد مگه؟

دریا چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:01 ب.ظ

سلام مرجان جان
خیلی وبت باحاله...
موفق باشی. نفهمیدیم این جوجه قضیه اش چیه... :)

دختر شب های برفی چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ

با خوندن نوشتت حس می کنم حالم بهتره...
همیشه سبز و پر برگ باشی گلم:)

صدف چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:17 ب.ظ http://www.asantabligh.ir

سلام خوبی وبلاگ قشنگی داری ،اگه خواستی یه سری به سایت های من بزن اگه خواستی با من تبادل لینک کنی به این آدرس مراجعه کن گلم http://istgah.asantabligh.com/tabdol1.php واگه هم خواستی آمار ورتبه وبلاگ خودتو بترکونی حتما به این سایت مراجعه کن 100% رایگان هستش و می تونی به راحتی آمار بازدید وبلاگ خودتو افزایش بدی هرچقدر دلت بخواد مرسی http://asanrank.com

پرنده خانوم جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ب.ظ

قربون تو و این حسای شیرین عاشقونت برم آبجی کوشولوووووووممممممممم:*
مرجان
کاملا میفهممت عزیزم
این روزای دلتنگی سر میاد
میفهممت
منم چند وقت پیش یه روزایی توی زندگیم بود، اینقدر دلتنگ میشدم و اینقدر از ته وجودم فریاد میکشیدم و به خدا شکایت میکردم که این روزا کی تموم میشه پس
اما تموم شد
تموم شد و الان فقط کنار همیم
ماییم و یه عالمه نقشه و آرزو که برای رسیدن بهشون باید کلی تلاش کنیم:)

این مرحله سخته ولی باید صبر کنی، صبر کنی تا همه چی رو به راه بشه
تا به اون روز بهم رسیدنتون برسید:)
صبر کن و به روزای شیرین آینده فکر کن:********

مذاب ها شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:47 ب.ظ http://mozabha.blogsky.com

سلام دوست عزیز امیدوارم روزی روی همین وبلاگ خبر خوش لحظه های وصالتان را درج کنید و این خاطر ه های زیبا را تا همیشه بر روی این وبلاگ نگهدارید...... من نگران لبخند هایش هستم ... ! لبخند هایی از نوع ژکوند....! با این مطلب تازه بروزم ... منتظر حضور گرمت هستم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد