از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

روزانه

سلام

من اومدم بعد از یه مدت مدید!

خوبیم ای میگذره...

فقط مشکلات مالی دهن ما رو صاف کرده دیگه...

دیروز اینقد حالم بد شد که دیگه بالاخره زدم زیر گریه!! :(

البته یکی از دوستام میگه تو ظرفیتت پایینه نمیدونم شایدم راست میگه....

یه وام 20 تومانی قراره بگیریم اما من که چشمم آب نمیخوره جور بشه...

اما خداروشکر روزای خوبی داریم باهم...خیلی خوش میگذره ...

عشقمون هنوووووووووووووووز مثل اون اولا شیرینه


چفد خوبه که تو هستی، چقد خوبه تو رو دارم...

چقد خوبه که تو هستی حمیدم...

وقتیکه میبنی من خسته ام برمیگردی به من میگی: تو برو استراحت کن من شامو درست میکنم!

وقتاییکه میگی برو بخواب و وقتی من از خواب پا میشم میبینم خونه مث یه دسته گل تمیز شده...

عزیزم خدا سایه تو همیشه بالا سر من حفظ کنه...

عااااااااااااااااااشقتم

خدایا ممنونم ازت به خاطر همسر مهربونم

پ.ن: هنوز به شرایط زندگیم عادت نکردم... یکم سخته.... ولی عالیه بازم...

1391/7/7

تموم شد! اونهمه بدو بدو بگیر و ببند شلوغ پلوغ... تموم شد....

و اما من و تو آغاز شدیم عشق بزرگ من....

درسته یه زندگیه سختو داریم شروع میکنیم اما... سهراب میگه.... سیب هست... ایمان هست... و من میگم ما هستیم پسسسس خدا هست.... 

مستقل شدن خییییلی شیرینه خییییییییلی...

واسه ماه عسل راستی رفتیم کل شمالو دور زدیم! از رشت تا مازندران! عالی بود...

و حالا من هستم و تو....

دوستت دارم عشق من...

سلام به همه

من خوبم ای میگذرونم...

ولی اینکه بگم عالی ام دروغ گفتم!

خیلی جالبه آدم با شوهرش هیچ مشکلی نداشته باشه اونوقت مادر شوهر عزیزم تمام زندگیه مارو به گند بکشه! شده رییس ما! همه کاره ی ما!

با حمید قرار گذاشته بودیم نزدیک محل کارم ( یعنی نزدیک اتوبوسای محل کارم)!! خونه بگیریم که من راحت باشم... ولی....

جالبه مادرشوهر جون قشقرقی به پا کرده که خدا میدونه که چیییی؟؟

باید عروسم ور دل من باشه!!!

واسه آرایشگاهم رفتم قرارداد بستم خانوم ناراحت شدن که چرا با من هماهنگ نکردی؟!؟

میبینید تو روخدا؟؟؟

اینه زندگیه کوفتیه ما!!!

خسته ام خسسسسسسسته!!!

دلم میخواد از حمید جدا شم!!! به خودشم گفتم!

این واسه ما زندگی نمیشه!!!

برام دعا کنید.......................

تولدت نا مبارک مرجان عزیزم...! :(

امروز روز تولد مرجان بود....

صبح خوبی داشتم اما الان در حال حاضر حالم خوب نیس...

خسته ام... خیلی زیاد.... از مشکلات رو بروم ... از ....

چیزاییکه اینجا نمیشه گفتشون

کاش بابامامان من هیچوقت به فکر بدنیا آوردن من نمی افتادن

کاش من پیش خدا بودم

کاش میشد نوشت...

چهارم بهار دیروز به دنیا آمدم

عاشق شدم

و دیروز بود که من مردم...