از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

روزانه

یه وقتایی آرزو میکنم کاش میشد همین فردا عروسی میکردیم میرفتیم!!

از اینهمه حرفهایی که میشنوم خسته شدم

خداییش بریدم

دیشب دوباره من تو دستشویی بودم داشتم میشنیدم که داداشم داره چغلی حمید و پیش مامان بابام میکنه همینکه درو باز کردم تابلوها ساکت شدن!

منم رفتم تو اتاقم درو بستمو خوابیدم! ولی گریه م هم بدجوری داشت در میومد!

حتی صبحم که پاشدم احساس کرختی داشتم

...

اشتباه من از اول این بود که به حمید اصرار کردم بره با داداشم همکار شه

داداش منم آدم بی جنبه ایه و منتظر سوژه س!

میدونم چی داشت میگفت با اینکه نشنیدم!

در مورد پنجشمبه بود که حمید 2 ساعت در مغازه نبود!

میگه کار نمیکنه کاری نیست فلانه بیساره!

بی جنبه واقعا حرصمو در آورده!  منم از اون طرف هی با حمید دعوا میکنم!

خسته شدم بخدا نمیدونم کیو باید بزنم؟ با کی خوب باشم؟ به کی بگم نکن به کی بگم بکن!!!

درسته وقتی عروسی کنیم همه چی سختتر میشه ولی بعتر از الانه حداقل کسی از کارای ما باخبر نمیشه

L L L L L

امشب حالا چی میخواد بشه نمیدونم!!

نظرات 2 + ارسال نظر
گل نسا دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ب.ظ

امان از دست این روزای قبل از عروسی...استرسا و تلخیا و شیرینیای خاص خودش رو داره...آدم هزار بار آرزو میکنه که ای کاش عروسیمون فردا بود...
و اما این موضوعی که گفتی...ایمممم...نمیدونم چی بگم
سعی کن خونسرد باشی و مخصوصا با خانواده خودت برخوردی نداشته باشی
از اونطرف سعی کن با حمید مشکل رو حل کنید، یعنی یه طوری برخورد کنه توی محل کار که مشکلی پیش نیاد
البته همیشه این حرفا هست، توی محیط کاری که فامیلا باهم همکارن
ایشالا که بزودی شرایططون خوب بشه و یه کار مستقل رو شروع کنید:)
خونسرد باش عروس خانوم، اینروزا خیلی زود میگذره:)

پاییز دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:11 ق.ظ

از قدیم الایام گفتن با فامیل نه وصلت کن نه تجارت:-)هرکی اینکارو کرده پشیمون شده.ایشالله حمید مستقل بشه تا این حرفا نباشه.آمین:-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد