از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

لمس مرگ...

شنیدین میگن یارو عمرش به دنیا بوده؟؟؟ 

من و حمیدم دقیقا عمرمون به دنیا بود! 

چهارشمبه من وحمید از یک تصادف صد در صد مرگبار نجات پیدا کردیم! 

خدایا شکرت. 

فعلا دست راستم شکسته تا یه مدت نمیتونم درست بنویسم! 

فقط اومدم بگم ما زنده ایم!! 

باورتون میشه؟؟؟؟؟ 

خودم که باورم نمیشه!!!

نظرات 10 + ارسال نظر
پرنده خانوم دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ب.ظ

واااااااااااااای
مرجاااااااااااااااااااااااااااان:((((
واااااااااااایی
حدارو شکر که هردوتون خوبین
:(((
حمید خان خوبن؟
:((((
دیدم خبری نستا ازت، اما گقتم حتما پیش همین:(((((

جوجو چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:37 ق.ظ http://alahman.blogfa.com

واییییییییییییییی مرجان چی میگی؟!
راست میگی؟
وایییییییییییی...
ای کاش بیشتر توضیح میدادی!
امنتظریم بیایی و بنویسی ها!
وایییییییییییی..خدایا!شکرت!

پرنده خانوم چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:16 ب.ظ

مرجان جونم
خوبی؟
یه خبری از خود بده؟
:((((((
دستت چطوره ؟تو گچه؟:((((

فنچ پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ق.ظ http://baghe-ma.blogsky.com

چیییییییییییی؟ الهیییییییییییییی... چی شد؟ مرجانم....:((((
خدا رو شکر که خوبین... صدقه یادتون نره عزیییییییییزم:((((((((
تنم یخ کرد خوندمت... خدایا شکرت به خیر گذروندی... مواظب خودت باش مرجان گلم:*

الهه جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ

خدارو شکر
اوومدم دیدمت خاطرم جمع شد
خوفه خوف میشید فدات شم
ولی
مواظب خودتوون باشید
بوووسسس

جوجو یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:15 ب.ظ http://alahman.blogfa.com

مرررررررررررررجان کجایی؟

مذاب ها دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:48 ق.ظ http://mozabha.blogsky.com

سلام دوست عزیز
کم پیدایی؟! من هم به نوبهء خودم خدا را سپاسگذارم که خطر در مورد شما و حمید آقا برطرف شد، امیدوارم دستتون هرچه زودتر بهبود پیدا کنه.

پرنده خانوم دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ

مرجان جونمممممم
حالت خوبه عزیزم؟ همسریت خوبه؟
بیا یه خبر کوچیکی از خودت بده:(
دلم برات تنگ شده:(((

Sajjad پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:58 ب.ظ http://www.MLBK.blogsky.com

http://www.4shared.com/audio/POFMx2VF/Yas_-_Be_Khatere_Man__MLBK_.html?cau2=403tNull

نگاهی عمیق به تقویم سر رسیدش

فهمید وقت تفریح سر رسیده

سر در گم تو کوچه ها سر گردون

کاش میشد خدا قدیما رو برگردونه

گذشته هایی که تو زمان حال مرده

جوونی که تو چشماش یه فرد سالخورده

و اون قربانی منم که حالا تقریبا باختم

از آدمای اطرافم اهریمن ساختم

از پدر مادر هیچ خیری وقتی من نبینم

انتظار داری دیگران رو اهریمن نبینم؟

عشق رو از کجا ببینم من با دو تا چشمم

از پدر مادری که میخوان جدا بشن؟

به ما که رسید دنیا دهن باز کرد

درد و ریخت رو سرم و منو برانداز کرد

من تو دلم از شما داشتم تصویر با هم

تیکه پاره شدم از این تصمیم ناحق

وقتی دنیا اینو میخواد که مخصوصا بسوزم

چیکار کنم؟!! دلمو با نخ سوزن بدوزم؟!

این دفعه منم که دارم شما رو نصیحت میکنم

من یه مردم که دارم دائما وصیت میکنم

پرنده خانوم یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:12 ق.ظ

مرجان جونم دستت چطوره؟بهتر شدی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد