از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

مسافرت...

سلااااااااااااااام دوس جونیاااااااااااااا 

خوفییییییییید؟؟ 

دلم تنگیده بوداااااا !  

کامپیوترم بازم خراب شده بود! یکم دیر اومدم! 

دوس جونیا یه چیزی میخوام بگم.... صد بار اینجا گفتمشااا اما هربارم نشده که برم! 

حالا بازم میگم ایشالا که بشه! 

مرجان خانوم سه شنبه صبح عازم مشهده! همونکه هییییییی میگفتم ۱۰ سااااله که نرفتم! 

خیلی خوشحال بودم تا دیشب که....  جوجه جونم اصلا خوشحال نشد وقتی من بهش گفتم!! 

شایدم من دارم نامردی میکنم که تنها میرم! نمیدونم! 

اما آخه مجبورم! خب مامانم اینا دارن میرن! 

جوووووووووووووووووووووووجه....  

... 

نمیدونی چقد سخته تنهایی واسم مسافرت رفتن! اما من فقط واسه این خوشحال بودم که شبهای قدر دارم میرم اونجا  میتونم مستقیییییم واسه رسیدنمون دعا کنم! واسه کار تو دعا کنم... 

باورت نمیشه وقتی بهت میگم بدون تو حتی خوابیدن برام سخته! نفس کشیدن! زنده بودن... سخته... 

... 

خلاصه دوس جونیام باسه هممممتون دعا میکنم... 

... 

پ.ن: راستی محدثه جونیم تو میدونی انتخاب واحدمون کی و چه ساعتیه؟