من برگشتم از مشهد!
سفر خوبی بود تقریبا! نه عالی ولی خوب بود. والبته خوب بودنشم فقط بخاطر زیارت بود! والا با اطرافیانم زیاد خوش نگذشت!
شب اول که رسیدیم نتونستیم بریم داخل حرم انقد که شلوغ بود! برگشتیم و من یه شب احیاء رو از دست دادم!
شب بعدی ینی بیست و سوم با هزار بدبختی تونستیم بریم توی یکی از حیاطهای حرم. خوب بود. ارتباط برقرار کردم و تونستم کمی خالی شم!
ولی یه سوالی که هی برا من پیش میومد این بود که چرا دیگه خبری از کفترای امام رضا نیس؟؟ ده سال پیش که ما رفتیم بودن ولی امسال نه! آخه من عاشق اون کفترا بودم! یه حس خاصی منو به اونا پی وند میزد!
خلاصه واسه همه دعا کردم اول داداشیم که ایشالا کارش درست شه و بتونه زن بگیره قربونش برم دومم جوجه.
واسه شما دوس جونیا هم خیلی دعا کردم که به همه خواسته هاتون برسید.
...
پ.ن: شاید بزودی دوباره یه پست رمز دار نوشتم! بشدت احتیاج دارم!
سلام وبلاگ خوبی داری.در مورد اون کفترا , ده سال پیش دانه براشون می ریختن.به ما سر بزن.
زیارتت قول گلم...منم شاید همین روزا رفتم
به من رمز نمیدی مرجان گلی:-))
سلام. تو که اصلا رمز به من ندادی چه شتر دیدی ندیدی...
در ضمن من تمام پسر های کلاستون رو مطمئنا بهتر از شما میشناسممممم ولی کلا توفیق اجباری بود که من هر جا رفتم با اونا همسایه شدم از خوابگاه دانشگاه تا پانسیون حتی خونه ای هم که تو شهر گرفتیم اونا همسایمون بودن ...
اگه دوست نداری مطلبت رو بخونم اصرار نمیکنم اگر چه حس کنجکاویم (منظورم همون حس فضولیه) خیلی تحریک شده
موفق باشی
راستی ببخشید اگه دیر به دیر سر میزنم خیلی گرفتارم